گزینههای ساختگی چطور برای تصمیم گیران مشکل ساز میشود؟
در مقالههای قبلی حوزه تصمیم گیری به این نکته اشاره کردیم که داشتن فقط یک گزینه اصلا شرایط جالبی برای تصمیم گیری نیست و بهتر است که تعداد گزینهها را کمی بیشتر کنیم که این عمل میتواند به وسیله پیدا کردن گزینههای جدید یا حتی ساختن گزینههای تازه باشد که برای افزایش گزینهها میتوانیم از مدل تورخرچنگ گیری استفاده کنیم.
اما نکته بسیار مهم در افزایش گزینهها این است که تصمیم گیران برای پیدا کردن یا ساختن گزینههای جدید ممکن است اشتباه کنند و درگیر گزینههای ساختگی و غیر واقعی بشوند.
در این مقاله از مجموعه آموزشی چند دقیقه میخواهیم با گزینههای ساختگی که بلای جان تصمیم گیران است بیشتر آشنا شویم.
چرا داشتن گزینههای ساختگی، تصمیم گیری را با مشکل مواجه می کند؟
ما برای دستیابی به مزایای عملکرد چندجانبه که در مقاله عملکرد چند جانبه در تصمیم گیری | پژوهش طراحان گرافیک آن را بررسی کردیم، به گزینههای کاملا متفاوت نیاز داریم پس باید حواسمان را کاملا جمع کنیم تا جلوی گزینههای ساختگی را بگیریم، زیرا باعث می شود گزینه های واقعی بهتر از آنچه واقعا هستند، به نظر برسند.
مثالهایی از شرایط مختلف که گزینههای ساختگی تصمیم گیران را با مشکل مواجه میکند:
مثال اول: اعتراف مشاوران املاک و بنگاههای مسکن
در بیشتر آژانسهای املاک، دلالان اعتراف کردهاند که در وهله اول، مشتریانشان را به خانههای مشکلدار میبردند تا بازدیدهای بعدی جذابتر به نظر بیاید.
در این حالت مشتری با دیدن خانههای مشکل دار و رد آنها و در ادامه انتخاب خانه مطلوب دچار این توهم میشود که واقعا خودش توانسته از بین گزینههای مختلف بهترین گزینه را انتخاب کند در حالی که اینجا اصلا بهترین گزینه وجود ندارد و به نوعی انتخاب بین بد و بدتر بوده است و در واقع او فقط یک گزینه اصلی برای انتخاب داشته که در نهایت هم، همان را انتخاب کرده است.
مثال دوم: اعترافات هنری کیسینجر وزیر امور خارجه آمریکا در کتاب سالهای کاخ سفید
این تکنیک گزینه ساختگی، معمولا در سیاست نیز به کار میرود؛ به ویژه جایی که مدیران گزینههای بیشتری میخواهند؛ اما به کیفیت گزینهها توجهی نمیکنند. برای فهم بهتر این موضوع، ما به متخصص هنر دغلکاری و وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده، هنری کیسینجر (Henry Alfred Kissinger) اشاره میکنیم.
او در خاطراتش با عنوان سالهای زندگی در کاخ سفید راجع به سیاست بوروکراتیک نوشت که رئیس جمهور ریچارد نیکسون را به بازی گرفته بود.
ریچارد نیکسون به دنبال این بود که متوجه شود چه سیاستی را در مورد مسئلهای خاص در اروپا در پیش گیرد. وزارت امور خارجه، نامهای غیررسمی برای نیکسون فرستاد که در آن سه گزینه ارائه داد. کسینجر تأکید کرد که دو گزینه به وضوح با شکست روبه رو خواهد شد و تنها یک گزینه موجه وجود دارد:
این یک سیاست بوروکراتیک است که تصمیم گیرنده را با یک گزینه واقعی مشغول کنید که شناسایی اش در آن بین، خیلی هم کار راحتی است. مدل کلاسیک، شاید به درد مقابله با تصمیمات سیاستمداران راجع به جنگ هستهای یا سیاستهای جاری یا سیاست تسلیم بخورد. نیکسون شاید فکر می کرد که با چند گزینه روبه روست؛ اما در حقیقت او را گمراه کرده بودند، چراکه تمام مدت، گرفتار چارچوب محدود کننده شده بود.
چه درسهایی از این ماجراها میتوانیم بگیریم؟
اگر خریداران خانه و رئیس جمهور گرفتار این دام شده اند، پس ما هم ممکن است به دام بیفتیم.
مدیران باید دیگران را وادارند تا گزینههای درست را به آنها معرفی کنند؛ نه گزینههای ساختگی را. اگر میخواهید متوجه حقیقی یا ساختگی بودن گزینههای ارائه شده شوید، باید اولویتهای پیشنهاد دهنده آن را بررسی و ارزیابی کنید.
مثلا در یک محیط کاری اگر میخواهید متوجه حقیقی یا ساختگی بودن گزینههای همکارانتان شوید، باید اولویتهای آنها را بررسی و ارزیابی کنید. اگر اختلاف نظر وجود داشت، متوجه خواهید شد که گزینهها حقیقی است چون معمولا یک اجماع همه جانبه، خبر خوشی نیست.
تولید گزینههای متفاوت کار راحتی نیست …
البته تولید گزینههای متفاوت، گاهی دشوار است. بعضی وقتها، نورافکن تا حدی اشتباهی عمل میکند.
مثلا اگر دارید فکر میکنید که کفپوش خانهتان را پارکت کنید، خیلی طبیعی است که به این فکر کنید که کدام جنس چوب از هر لحاظ مناسبتر است؛ اما اگر به واقع بخواهید خارج از چارچوب فکر کنید، ممکن است با خودتان دو دوتا چهارتا کنید که چه کارهای دیگری با همین وقت و هزینه میتوانم برای زیباتر شدن خانه ام انجام بدهم. مثلا یک فرش دیگر بخرم؟ یا سیستم روشنایی خانه را عوض کنم؟ و …
البته تفکر خارج از چارچوب به همین جا ختم نمیشود و حتی گزینههای کاملا متفاوتتری هم وجود دارد که 180 درجه با موضوع اصلی اختلاف دارد. مثلا اینکه همین کف پوش را نگه دارم و در عوض، به مناطق شمالی سفری داشته باشم؟ یا اینکه اصلا کفپوش را فراموش کنم و در عوض، ماشینم را عوض کنم؟
ما برای رسیدن به این نتایج، باید جهت نورافکن را عوض کنیم.
چند دقیقه تفکر
- چند لحظه فکر کنید و بررسی کنید که آیا تا به حال پیش آمده که در میان انبوهی از گزینههای ساختگی مجبور به انتخاب شده باشید؟
- این مورد در کدام بخش از زندگی تان و در چه مواردی بیشتر تکرار شده است؟
- برای اینکه تصمیم گیری بهتری داشته باشید لازم است تا به این موارد آگاه شده و برای رهایی خود از این گزینه های ساختگی در تصمیم گیری چاره ای بیندیشید!