مثال های چارچوب محدود کننده در تصمیم گیری

در مقالات قبلی تا حدودی با چارچوب محدود کننده در تصمیم گیری آشنا شدیم و در این مقاله از مجموعه آموزشی چند دقیقه می‌خواهیم با بررسی مثال های چارچوب محدود کننده در تصمیم گیری، با این موضوع بیشتر آشنا شویم.

در ادامه به بررسی دو داستان می‌پردازیم:

  • داستان اول به بحث فراگیر انتخاب رشته و دانشگاه اشاره می‌کند که اکثر ما با آن درگیر بوده‌ایم.
  • داستان دوم به یک پدر روحانی، بهانه‌های مردم و توصیه‌های او برای تصمیم گیری بهتر اشاره می‌کند.

 

مثال اول چارچوب های محدود کننده در تصمیم گیری:

داستان انتخاب رشته و دانشگاه

مهتاب به تازگی کنکور داده و الان نتیجه آزمون اعلام شده و زمان محدودی هم برای انتخاب رشته و دانشگاه وجود دارد و او هرچه سریع‌تر باید در مورد رشته و دانشگاه تصمیم گیری کند.

رتبه مهتاب، رتبه بسیار خوبی است و او می‌تواند در هر دانشگاهی که بخواهد ثبت نام کند. اطرافیان به او می‌گویند با این رتبه‌ای که آوردی فقط باید در دانشگاه‌های شهر تهران ثبت نام کنی اما مهتاب نظر دیگری دارد … .

او دوستان زیادی در دانشگاه‌های مختلف تهران دارد و با پرس‌و‌جویی که داشته است متوجه شده که جو خشکی در این دانشگاه‌ها وجود دارد. (البته این بینش دوستان مهتاب است و ممکن است افراد دیگر نظرات کاملا متفاوتی داشته باشند.)

از طرفی دیگر به دلیل شرایط خاص این دانشگاه‌ها و بالا نگه‌داشتن سطح علمی خود، در ارزیابی‌ها قوی‌تر عمل کرده و دانشجو برای گرفتن نمرات بالا، باید با نهایت تمرکز روی درسش کار کند و دیگر فرصت آن‌چنانی برای کارهای جانبی وجود نخواهد داشت در حالی که مهتاب نمی‌خواهد فقط درس بخواند و کارهای جانبی دیگری را هم انجام می‌دهد.

جدا از این موارد مهتاب طبق تجربه‌هایی که از قبل داشته، در هوای خشک و آلوده و محیط شلوغ و پرهیاهوی تهران نمی‌تواند کارایی و بازدهی خوبی داشته باشد و بیشتر دوست دارد در منطقه‌ای خوش آب و هوا و به دور از هیاهوهای آن‌چنانی، تحصیل کند تا بتواند روی تحصیل و کارهای خود تمرکز کند و بازدهی بالایی داشته باشد.

 

مثال‌های چارچوب محدودکننده در تصمیم گیری چند دقیقه آموزش تفکر و یادگیری

 

به نظر شما او باید چه کند؟

درنهایت مهتاب تصمیم خود را بدون توجه به حرف اطرافیان و با ملاک‌هایی که برای خود داشت انتخاب کرد. او دانشگاهی را در استان مازندران انتخاب کرد و در آن دانشگاه به ادامه تحصیل پرداخت.

(این داستان حقیقت دارد و برگرفته از زندگی واقعی فردی است که می‌شناسم، فقط اسم شخص برای احترام به حریم خصوصی وی عوض شده است)

 

سوال

  • به نظر شما مهتاب کار عاقلانه‌ای انجام داده است؟
  • این کار او را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
  • آیا تصمیم او درست بوده است؟

 

درس‌هایی که در این داستان نهفته است …

مهتاب کار بزرگی انجام داده است چون می‌توان گفت که او به نوعی توانسته است تا چشم‌بند خود را بردارد و ببیند که دانشگاه‌های ایران به همان چند دانشگاهی که در صدر جدول رده‌بندی و شهر تهران قرار دارد، محدود نمی‌شود و به قدری در ایران دانشگاه وجود دارد که از تعداد دانشگاه‌های کشور چین که پرجمعیت‌ترین کشور جهان است، بیشتر است!

البته درست است که این دانشگاه‌های ممتاز که در صدر جدول رده‌بندی قرار دارند، موسسات آموزشی فوق‌العاده‌ای هستند و دستاوردهای علمی‌شان هم مشخص است اما این رده‌بندی باعث می‌شود بعضی چیزها کمتر به چشم بیایند. آنچه به طور مستقیم در این رتبه‌بندی‌ها، هیچ تاثیری ندارد، راحت بودن دانشجو و لذت بردن از تجربیات دانشگاه و یادگیری است.

درست است که شما بر اساس صلاحیت‌تان سنجیده می‌شوید؛ ولی زندگی‌تان، خیلی هم بستگی به این ندارد که کدام دانشگاه را انتخاب کنید و فرق چندانی به حالتان نمی‌کند. به بیان دیگر اگر به اندازه کافی باهوش باشید که به دانشگاه‌های صدر جدول رده‌بندی بروید، واقعا مهم نیست به آن‌جا بروید یا به یک دانشگاه با چند رده پایین‌تر. این شما هستید که تعیین‌کننده هستید.

 

مثال‌های چارچوب محدودکننده در تصمیم گیری چند دقیقه آموزش تفکر و یادگیری

 

نتیجه گیری بحث انتخاب رشته و دانشگاه …

با بررسی‌هایی که تا به اینجا داشتیم دیگر می‌دانیم این که «ممتازترین و بهترین دانشگاهی که می‌توانم در آن پذیرفته شوم کدام است؟» اصلا پرسش خوبی نیست و بهتر است به جای آن بپرسیم: «من چه چیزی از زندگی‌ام می‌خواهم و بهترین گزینه برای رسیدن به آن چیست؟» و به هیچ عنوان این دو پرسش مترادف یکدیگر نیستند، زیرا کافی است یک بار، خانواده‌ها به پرسش دوم فکر کنند تا متوجه شوند چه گزینه‌های خوب بی‌شماری وجود داشته که تا پیش از این حتی به فکرشان هم نمی‌رسید.

 

مثال دوم چارچوب های محدود کننده تصمیم گیری:

داستان یک پدر روحانی

مشاوران مذهبی، معمولا به دنبال تغییر چارچوب هستند. پدر روحانی جی. برایان برنسفیلد (J. Brian Bransfield)، دبیر کل همایش کاتولیک بیشاپ (Bishop) ایالات متحده، گفت اعضایی که به نصایح او گوش می‌دادند، کاملا بی دلیل علاقه زیادی به محدود کردن گزینه‌های خود داشتند.

او اظهار می‌داشت که همه افراد، معمولا در شرایط مختلفی که بودند، بر سر دوراهی می‌ماندند و چنین پرسش‌هایی را مطرح می‌کردند:

  • آیا من باید پزشک بشوم؟
  • آیا من باید با فلانی ازدواج کنم؟
  • آیا باید پیشنهاد شغلی در یک شهر دیگر را قبول کنم؟

اهالی محل، معمولا نگران بودند و می‌گفتند: «من نمی‌دانم که خدا چه سرنوشتی برایم مقدر کرده است!» و ملتمسانه به برنسفیلد نگاه کرده و امیدوار بودند که او برایشان کاری بکند.

برنسفیلد می‌گفت: «ما زمان زیادی را صرف سنجیدن یک چیز می‌کنیم و به همین خاطر از اشتباه کردن هراس داریم.»

او مدام با دیگران بر سر گسترده کردن چشم انداز زندگی‌شان، در حال بحث بود.

برنسفیلد می‌گفت اگر هجده چیز را انتخاب کنید، خدا از شما راضی خواهد بود. (یعنی تا جایی که می‌توانید گزینه‌هایتان را زیاد کنید.)

اصلا برای پزشک شدن یا نشدن خودتان را زیر فشار نگذارید. اصلا خودتان را برای ازدواج با فلان خانم یا آقا در تنگنا نگذارید. بیش از هفت میلیارد انسان دیگر در این دنیا وجود دارد.

شما دارید به من می‌گویید که خدا برایتان مقدر کرده و این تنها کاری است که می‌توانید در زندگی‌تان انجام دهید؟!

آیا این بدان معنا نیست که شما دارید محدودیت‌های خودتان را به گردن خدا می‌اندازید؟

مردم، با شنیدن این پیام از برنسفیلد، به شدت شگفت‌زده می‌شدند و با تعجب می‌گفتند: «واقعا؟!».

در واقع شنیدن این که مجبور نیستند خودشان را در تنگنا بگذارند، به آنها زندگی دوباره می‌بخشید. آن‌ها گویی چشم‌هایشان را بسته بودند.

به راستی چرا برای همه ما، دیدن یک تصویر بزرگ‌تر و واضح‌تر تا این حد دشوار است؟

برای فهمیدن این که چه چیز ما را به چارچوب های محدود کننده عادت می‌دهد، باید بگویم که ما معمولا خودمان را با یک تصمیم به ظاهر بزرگ از نظر خودمان درگیر می‌کنیم؛ ولی پیچیدگی‌ها و مسایل بغرنج به ما نشان می‌دهد که گول خورده‌ایم.

 

مثال‌های چارچوب محدودکننده در تصمیم گیری چند دقیقه آموزش تفکر و یادگیری جی. برایان برنسفیلد

 

چند دقیقه تفکر

  • ماجرای انتخاب رشته مهتاب را در نظر بگیرید و در مورد آن فکر کنید.
  • به نظرتان اگر طرز فکر مهتاب را داشتید، در انتخاب رشته و سایر انتخاب‌های زندگی‌تان شرایط بهتری را تجربه نمی‌کردید؟
  • بهتر است در هر تصمیم گیری به این پرسش فکر کنید که «من چه چیزی از زندگی‌ام می‌خواهم و بهترین گزینه برای رسیدن به آن چیست؟»
  • ماجرای آن پدر روحانی را در نظر بگیرید در مورد آن تامل کنید.
  • کسانی که محدودیت‌های خود را به گردن دیگران می‌اندازند را چطور ارزیابی می‌کنید؟
  • آیا تا به حال پیش آمده که محدودیت‌های خودتان را به گردن خدا بیندازید؟
  • شاید لازم باشد تا این مثال‌ها را دوباره مرور کنید و کمی بیشتر درمورد آن‌ها تفکر کنید.
  • نظرات و تجربیات خود را راجع به ماجرای انتخاب رشته مهتاب و داستان آن پدر روحانی، در قسمت نظرات برایمان ارسال کنید.

 

چند دقیقه حسین آرمان چند دقیقه مثال های چارچوب محدود کننده در تصمیم گیری

مجموعه آموزشی چند دقیقه آموزش تفکر و یادگیری مثال های چارچوب محدود کننده در تصمیم گیری حسین آرمان مثال های چارچوب محدود کننده در تصمیم گیری کدام است؟